(به نام ان که جدای را افرید که لحظه دیدار شیرین تر باشد)

ایکاش همچون پرنده ای رها شده از قفس پرو بالی داشتم بسویت پرواز

می کردم تا انچه در صندوقچه دلم نهان است برایت بازگو کنم

ولی افسوس هزار افسوس این کاشها  هرگز ارزو های خیالی را

براورده نمی کندتا با تو دوست عزیزم مستقیما گفتگو کنم

اگر نگاه خسته ات نظر به اشنا کند

نمی رود مهر تو از دل من مگر مرگ مرا صدا کند

اگر دورم زدیدارت دلیل بی وفای نیست

وفا انست که نامت بر زبان ارم

من ان گلبرگ غمگینم که می میرم زبی ابی

ولی با خفت خاری پی شبنم نمی گردم

 

 






برچسب ها : دوستان  ,