سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :115
بازدید دیروز :71
کل بازدید :1314243
تعداد کل یاد داشت ها : 109
آخرین بازدید : 103/9/13    ساعت : 9:56 ع
درباره وبلاگ
  یدالله گچلو[1967]


بنده*ی یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا کاش رخ من بُدی خاک کف پای تو بوسه مگر دادمی من کف پای ترا گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من بر سر و دیده نهم رایت رای ترا تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا بار نیامد دلم در شکن زلف تو گر نه به گردن کشم بار بلای ترا بنده سنایی ترا بندگی از جان کند گوی کلاه ترا بند قبای ترا این وبلاگ وب شعر شاعری عشق و عاشقی و این وب معرفی کننده قسمتی از مناطق تفریحی شهر بیجار که در ارشیوه مطالب میباشد تلفن تماس ای دی یاهوی من :gachloo_y ایمیل : yadolah.gachloo@gmail.com
ویرایش
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
*پخش زنده حرم*
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی از آن کوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم




      

                        

خدا رحمتشون کنه...

- ممنون خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه.....

آدم خوبی بودن.......حیف شون......

آهی بلند کشید و کسی از درون او نفهمید......و هیچ وقت نخواهد فهمید.....

قدم میزد و اولین سوال برایش این بود که این همه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بزرگ خاندان ....... در تاریخ ././. به رحمت خدا رفت....

فرزند دلبندمان........در تاریخ././. به دیار باقی شتافت هنوز میوه ی زندگیمان به ثمر نرسید که خزان ربودش......

جوان نا کام......

پدرم.....

مادرم.......

تاریخ های متفاوت از سالهای قبل بدنیا آمدن من تا همین دیروز همین الان......

..............وباز دوباره برایش سوال بود این همه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به چهره ی بازماندگان خیره شده بود معلوم نبود محو چه چیزی شده بود؟!

محو اشک های دختر بچه ای که دنبال شیرینی های بیسکویتی کاکائویی می گشت و سینی را دنبال می کرد.

یا محو خانم عزاداری که چادرش همرنگ خاک شده بود.......

یا محو آقایی که که دستش را جلوی صورتش گرفته بود و اشک ها را پنهان می کرد

یا محو مهمان هایی که قبل از رفتن آدم حسابت نمی کنند و غم هم را نمی خورند و بعد مرگ حلوا حلوایت میکنند و غمت را می خورند وبرایت سیاه می پوشند حین اینکه در زنده بودن دریغ از کمک.......

شاید هم محو.....

روپوش سفید.........

که تا همین 8 ساعت بیش روبه رویش ایستاده بود و برایش از مهمانی دیشب می گفت از مدل موهایش که امیدوارم الان خراب نشده باشد.....

از لباس قرمز که با نگین کار شده بود و یقه اش را خودش طراحی کرده بود طوری که تک باشد و آنقدر تنگ بود که نشان دهد 9ماه در رژیم بوده تحت نظر دکتر فلانی.....خدا کند لباس سفیدش سایزش باشد....

از دماغی که به اصطلاح عمل کرده بود تا دیگر آفساید نباشد که میگفت ساعت کاریش را دوبرابر کرده بود تا هزینه اش را بدهد خدا کند زیر خاک فرم دماغش خراب نشود.....

از کرم ها ولوازم آرایشی مارک دار که صورتش را به نما بیاورد که خدا کند خاک پوستش را خراب نکند....

از گردنبندی که سفارش داده بود و می گفت آنقدر سنگین است که گردنم را خم میکند که1میلیون سرویس بدلش شده بود خدا کند سنگ ها گردنش را سنگین نکند....

از زیر نظر گرفتن این وآن و اظهار نظر کردن در مورد ظاهر مهمان ها که فلانی لب شتری بود یا صورتش را با چند من کرم هم نمی توان لکه گیری کند یا چقدر بد هیکل بود یا...یا.............

و باز دوبا ره برایش سوال بود که این همه ؟؟؟؟؟؟؟

این همه می دویم آخرش به کجا میرسیم؟؟؟؟

مگر چند سال هستیم؟؟؟

چه چیزی می خواهیم برای خودمان ببریم؟؟؟؟اصلا چیزی داریم؟؟؟

آنقدر درگیر ظواهر و مادیات می شویم که دیگر فرصت آرامش نداریم....

در یک چشم بهم زدن باید همه چی را بگذاریم و برویم...

در تاریخ ؟/؟/؟

شاید الان

شاید فردا

شاید........................................

همه اینها که الان زیر خاک هستند که از شمارش خارج است یک زمانی بودند مثل من.........

اما چگونه بودن مهم است!

و من هم یک زمانی میروم مثل همه اینها......

اما چگونه رفتن مهم است!

3 روز گذشت .....

آمدیم دوباره سر خاک..

تمام آن بلوک پر شده بود....

خدایا به ما فهمی ده که سرگرم ظواهر نشویم اگر شدیم دل دیگران را به خاطر سرگرم نشدنشان نشکنیم که اگر شکستیم .......

دل که شکست تاوانش را خدا میداند وبس..........

الهی ارحم الی عبدک الضعیف-وصال




      


کودک خیالم

از نردبان بالا رفته بود تا دستان خدا را بگیرد

که یکی گفت: 

«فلانی،

خدا این پایین،

نردبان را گرفته

تا تو نیفتی.»



      
   1   2   3   4   5      >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ روزی کـــه تـــو آمــدی بــه دنیـــا عریـــان جمعـــی بـــه تـــو خنــــدان و تـــو بـــودی گریـــــان کــــاری بکــن ای دوستـ کـــه وقتــــ مـــردن جمعــــی بـــه تـــو گریـــان و تـــو باشـــی خنــــدان

+ فلک امروز نسیمی سرد دارد,زمین از غصه رنگ زرد دارد,بیا ای دل بنالیم و بگرییم, هوای کوفه بوی درد دارد,خدایا این جماعت خود پرستند,به روی دین و قرآن دیده بستند,پس از بشکستن پهلوی زهرا,سرمظلوم عالم را شکستند.......,,مولا جان مددی,,التماس دعا

+ عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر نوریعنی خواهر هرچه هستی عشق صبر مهر یانور روزت مبارک

+ گفتم مادر.. گفت جانم… گفتم درد دارم.. گفت دردت به جانم.. گفتم گرسنه ام.. گفت بخور از سهم نانم… گفتم کجا بخوابم؟؟ گفت روی چشمانم… اما یک بار نگفتم من خوبم ، من شادم،، همیشه از درد و رنج گفتم!! به سلامتی مادر،، برای اینکه دیوارش از همه کوتاه تره،، هیچ وقت نگفت من، همیشه گفت بچه هام….. روز مادر ،، این گل زیبای خلقت مبارک….

+ بوسه زد باد بهاری به لب سبزه به ناز گفت در گوش شقایق، گل نسرین صد راز بلبل از شاخه گل داد به عشاق پیام که درآیید به میخانه عشاق نواز

+ بر چهره گل، نسیم نوروز خوش است در صحن چمن، روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست خوش باش و زدی مگو که امروز خوش است

+ تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن چشم گریاندن اسان است اشکی پاک کن

+ به تمام فقر هرگز محبت را گدایی نکن و به تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

+ به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید ، حتی اگر نشنوند . . .

+ از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است هرکجا می روم از قصّه ی عشقی سخن است چاره ای نیست! به رویای تو عادت دارم! این، همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است!