سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :68
بازدید دیروز :71
کل بازدید :1312478
تعداد کل یاد داشت ها : 109
آخرین بازدید : 103/9/1    ساعت : 10:13 ع
درباره وبلاگ
  یدالله گچلو[1967]


بنده*ی یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا کاش رخ من بُدی خاک کف پای تو بوسه مگر دادمی من کف پای ترا گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من بر سر و دیده نهم رایت رای ترا تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا بار نیامد دلم در شکن زلف تو گر نه به گردن کشم بار بلای ترا بنده سنایی ترا بندگی از جان کند گوی کلاه ترا بند قبای ترا این وبلاگ وب شعر شاعری عشق و عاشقی و این وب معرفی کننده قسمتی از مناطق تفریحی شهر بیجار که در ارشیوه مطالب میباشد تلفن تماس ای دی یاهوی من :gachloo_y ایمیل : yadolah.gachloo@gmail.com
ویرایش
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
*پخش زنده حرم*
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

رستاخیز طبیعت

به شیدایی بهار است، اگر نگاه شوخ گل و ناله بلبل به هم پیوند می خورد؛ از نسیم بهار است، اگر گل ها زیباییِ عریان خویش را به دیده تماشاگران هدیه می کنند؛ حاصل مستی بهار است، اگر چکاوک با موسیقی رود، سرود سبز زیستن می سراید.

چه زیباست در این رستاخیز طبیعت، نقش بندهای قشنگ نقاش آفرینش را با تأملی ژرف بنگریم و در زایش بی امان زمین و دگرگونی مقتدرانه زمان، دگرگونی درونی خویش را از خالق نوروز آرزو کنیم.




      

بهار امد دوباره

توی گوش جنگل صدای آمدن بهار پیچیده بود. دیگر کم کم زمستان باید خداحافظی می کرد و جای خودش را به بهار می داد. روزهای سرد و سخت زمستان می رفتند و روزهای گرم و قشنگ بهاری می آمدند. از پنجره های خانه، سوز و سرما فرار می کرد و نور مهربان خورشید مهمان خانه ها می شد. برفها کم کم آب می شدند و کلاه برفی کوهها، هر روز کوچک و کوچکتر می شد. چشمه ها پر آب می شدند و به دنبال رود، به راه می افتادند. دیگر فصل شنیدن چهچهه بلبلان شده بود و آسمان پُر بود از پرنده های نغمه خوان که بلند بلند سرود آمدن بهار را می خواندند. حیوانهای خواب آلوده جنگل، تازه از خواب زمستانی بیدار شده بودند و دوباره با یک بهار دیگر رو به رو می شدند. خلاصه، بهار آمده بود و با خودش شور و هیجان آورده بود. آمدن بهار را به شما دوستان مهربان همیشه بهاری تبریک می گوییم.




      

شهرستان بیجارhttp://www.bijarblog.com/images/1324566960.jpghttp://www.bijarblog.com/images/1326832957.jpg

از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو

شهرستان بیجار (به کردی: شارستانی بیجا?) یکی از شهرستانهای استان کردستان در باختر ایران است. مرکز این شهرستان شهر بیجار است. جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال 1385، برابر با 97?913 نفر بوده‌است.[1]

محتویات

 [نهفتن

تقسیمات کشوری [ویرایش]

شهر: بیجار

شهر: بابارشانی

  • بخش کرانی
    • دهستان طغامین
    • دهستان کرانی
    • دهستان گرگین

شهر: یاسوکند

مردم [ویرایش]

اکثریت مردم شهرستان بیجار به زبان کردی گروسی سخن می‌گویند.[2][3] در این ناحیه دو گویش کردی از شاخه‌های کرمانشاهی و گورانی نیز تشخیص داده شده‌است.[2]

فقط بخش کرانی (حسن آباد و روستاهای اطراف آن) معمولا به زبان ترکی تکلم می‌کنند. اما به دلیل فضای غالب که زبان کردی است تعداد زیادی از این گویشوران ترک‌زبان منطقه قادر به فهم و حتی تکلم کردی گروسی می‌باشند.[4][5]

بیشینه مردم این شهرستان مسلمان شیعه هستند. همچنین در سابق تعدادی یهودی در این شهرستان ساکن بودند که همگی مهاجرت کرده‌اند.[2]

کوههای بیجار [ویرایش]

کوههای حمزه عرب، نقاره کوب، بادامستان، زاغالی، نسار، چنگ الماس، پنجه علی، شاه نشین، سر قیصه، شاها، چهل تن، سنگ پا، زرنیخ هاچه و...در منطقه بیجار قرار دارند.

آثار تاریخی بیجار [ویرایش]

قلعه بزرگ قم چقا، پل تاریخی صلوات آباد، بنای سنگی اوچ گنبد، مسجد تاریخی خسروآباد، تیمچه حاج شهباز خان، تیمچه امیر تومان متعلق به دوره صفویه، زیارتگاه حمزه عرب، پنجه علی، آثار سد خاکی جعفر آباد، تپه نجف آباد، مقبره آ یت الله فاضل گروسی و قلعه‌های تاریخی بسیار و مقابر و امامزاده‌هایی چون سید مسیب سید شکر، مقبره صاحبه، گنبد پیر صالح، مقبره سید خضر از جمله اماکن و آثار تاریخی مو جود در شهرستان بیجار هستند و جمعا" حدود 60 اثر باستانی و تاریخی در آ ن شناسایی شده‌اند.

رود قزل اوزن از شاخه اصلی سفید رود از این منطقه می‌گذرد.

در گذشته بیجار دارای گردشگاههایی مثل باغ صفا، سراب، تخت، چهار باغ، بادامستان، چم حاکمی، باغچه چال یارمجه، چشمه عزیز، شاهرخ آ باد، عباس آ باد و... بوده که اکثرا" تخریب شده و فعلا" محدوده شهر بازی (باغ صفا) و اطراف رود خانه بیانلو و صلوات آ باد، سراب و تخت جهت تفریح و گردش در تابستان استفاده می‌شود.

بازارهای بیجار قدیم شامل افتخار نظام، قیصریه سالار، قیصریه سید لشکر، بازار امیر تومان و بازار بزرگ بیجار بوده‌است.

گردشگری [ویرایش]

  • رودخانه قزل‌اوزن
  • چشمه آب تلخ
  • چشمه سراب بیجار
  • چشمه خاورآباد
  • چشمه قمچای
  • کوه سپه سالار
  • قلعه قمچقای
  • منطقه حفاظت شده? صلوات آباد
  • مسجد جامع خسروآباد گروس
  • قلعه سوخته در پیرتاج

منابع [ویرایش]

  1. پایگاه اینترنتی مرکز آمار ایران
  2. 2?0 2?1 2?2 «معرفی شهرستان بیجار». فرمانداری بیجار. بازبینی‌شده در 6 مه? 2010.
  3. «B?J?R». Encyclopedia Iranica. بازبینی‌شده در 7 مه? 2010.
  4. «بیجار شناسی». مجله اینترنتی شهرستان بیجار. بازبینی‌شده در 6 مه? 2010.
  5. «اشنایی با بیجار گروس». سایت بیجار ایران. بازبینی‌شده در 6 مه? 2010.
[نهفتن]
ن  ب  و
استان کردستان
 
مرکز IranKurdistan.png
 
شهرستان‌ها
 
شهرها
 
جای‌های دیدنی
 
فهرست‌ها



      
<      1   2      



پیامهای عمومی ارسال شده

+ روزی کـــه تـــو آمــدی بــه دنیـــا عریـــان جمعـــی بـــه تـــو خنــــدان و تـــو بـــودی گریـــــان کــــاری بکــن ای دوستـ کـــه وقتــــ مـــردن جمعــــی بـــه تـــو گریـــان و تـــو باشـــی خنــــدان

+ فلک امروز نسیمی سرد دارد,زمین از غصه رنگ زرد دارد,بیا ای دل بنالیم و بگرییم, هوای کوفه بوی درد دارد,خدایا این جماعت خود پرستند,به روی دین و قرآن دیده بستند,پس از بشکستن پهلوی زهرا,سرمظلوم عالم را شکستند.......,,مولا جان مددی,,التماس دعا

+ عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر نوریعنی خواهر هرچه هستی عشق صبر مهر یانور روزت مبارک

+ گفتم مادر.. گفت جانم… گفتم درد دارم.. گفت دردت به جانم.. گفتم گرسنه ام.. گفت بخور از سهم نانم… گفتم کجا بخوابم؟؟ گفت روی چشمانم… اما یک بار نگفتم من خوبم ، من شادم،، همیشه از درد و رنج گفتم!! به سلامتی مادر،، برای اینکه دیوارش از همه کوتاه تره،، هیچ وقت نگفت من، همیشه گفت بچه هام….. روز مادر ،، این گل زیبای خلقت مبارک….

+ بوسه زد باد بهاری به لب سبزه به ناز گفت در گوش شقایق، گل نسرین صد راز بلبل از شاخه گل داد به عشاق پیام که درآیید به میخانه عشاق نواز

+ بر چهره گل، نسیم نوروز خوش است در صحن چمن، روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست خوش باش و زدی مگو که امروز خوش است

+ تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن چشم گریاندن اسان است اشکی پاک کن

+ به تمام فقر هرگز محبت را گدایی نکن و به تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

+ به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید ، حتی اگر نشنوند . . .

+ از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است هرکجا می روم از قصّه ی عشقی سخن است چاره ای نیست! به رویای تو عادت دارم! این، همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است!