سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :94
کل بازدید :1325844
تعداد کل یاد داشت ها : 109
آخرین بازدید : 04/3/27    ساعت : 3:47 ص
درباره وبلاگ
  یدالله گچلو[1966]


بنده*ی یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا کاش رخ من بُدی خاک کف پای تو بوسه مگر دادمی من کف پای ترا گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من بر سر و دیده نهم رایت رای ترا تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا بار نیامد دلم در شکن زلف تو گر نه به گردن کشم بار بلای ترا بنده سنایی ترا بندگی از جان کند گوی کلاه ترا بند قبای ترا این وبلاگ وب شعر شاعری عشق و عاشقی و این وب معرفی کننده قسمتی از مناطق تفریحی شهر بیجار که در ارشیوه مطالب میباشد تلفن تماس ای دی یاهوی من :gachloo_y ایمیل : yadolah.gachloo@gmail.com
ویرایش
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
*پخش زنده حرم*
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

نام : کمال

کلاس : دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید

من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم

مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند

همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود..خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است

قهر بهتر از دعواست.آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!

این بود انشای من






برچسب ها : انشای یک بچه دبستانی درمورد ازدواج  ,
      
نامه ای به خدا

The letter to God


There was a man who worked for the Post Office whose job it was to process all the mail that had illegible addresses.
One day, a letter came addressed in a shaky handwriting to God with no actual address.
He thought he should open it to see what it was about. The letter read

مردی برای یک اداره پست کار می کرد که مسئول رسیدگی به نامه هایی که آدرس نا معلوم داشتند بود.
یک روز متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:

.................................................. ....
Dear God,
I am an 83 year old widow, living on a very small pension. Yesterday someone stole my purse.
It had $100 in it, which was all the money i had until my next pension check.
Next Sunday is Christmas, and I had invited two of my friends over for dinner.
Without that money, I have nothing to buy food with.
I have no family to turn to, and you are my only hope. Can you please help me

خدای عزیزم
بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم.
یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام،
اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم.
هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی می تونی من کمک کنی؟

.................................................. ....
The postal worker was touched. He showed the letter to all the other workers.
Each one dug into his or her wallet and came up with a few dollars.
By the time he made the rounds, he had collected $96, which they put into an envelope and sent to the woman.
The rest of the day, all the workers felt a warm glow thinking of Edna and the dinner she would be able to share with her friends.
Christmas came and went. A few days later, another letter came from the same old lady to God.
All the workers gathered around while the letter was opened. It read:

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.
نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.
در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند …
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه‌ای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :

.................................................. ....
Dear God,
How can I ever thank you enough for what you did for me? Because of your gift of love, I was able to fix a glorious dinner for my friends.
We had a very nice day and I told my friends of your wonderful gift. By the way, there was $4 missing.
I think it must have been those bastards at the Post Office

خدای عزیزم،
چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.
من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی. البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!




برچسب ها : مطالب خواندنی وجالب در وب نوری چای بیجار  ,
      




مراتب انس با قرآن در روایات

اصغر هادوى کاشانى

از اوّلین شبى که قرآن بر رسول اکرم(ص) فرود آمد, سرزمین تشنه از معنویت حجاز در معرض رحمت الهى قرار گرفت و ابواب ارتباط با این منبع فیض الهى برقرار شد و قرآن, حلقه اتّصال آسمان و زمین گردید.
انس با کلام وحى و زمزمه آیات آن در شبانه روز به گونه اى بود که پیامبر(ص), خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها مى شناخت.


1 عده اى به قرائت, عده اى به حفظ و گروهى به تدبّر در آیات الهى پرداختند و جامعه اسلامى نیز در حال عمل کردن به این آیات نورانى بود.


با وجود این, چرا قرآن مى گوید که در قیامت, پیامبر(ص) از مهجوریت قرآن شکایت دارد؟ آیا حضرت از امّت زمان خود گله مى کند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر مى رسد با توجّه به ارتباط و علاقه اى که بین اصحاب و پیامبر(ص) در آن زمان بوده است, این شکایت, متوجّه دوران بعد از پیامبر(ص) باشد.
روایت معتبرى ذیل آیه: (رب انّ قومى اتّخذوا هذا القرآن مهجوراً) 2

 پیدا نشده که منشأ قضاوت صحیح باشد;ولى با توجّه به آنچه گذشت, احتمال اینکه امّت بعد از پیامبر(ص) مشمول این شکایت باشند, بیشتر است.
براى خارج شدن قرآن از مهجوریت, این نوشتار در پى آن است که روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتى نظام مند در آورد.
البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(ص) و معصومان(ع) وجود دارد (که در نوشته اى مستقل, خواهد آمد).
کارى که ما کرده ایم, این است که چنین نظامى را آشکار نموده ایم.


حاصل این سیر طولى که در روایات مربوط به قرآن انجام شده, این مى شود که هر کس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایى در یک مرحله, او را از مراحل قبل محروم نکند; مانند روایات مربوط به نماز خواندن که فقها از مجموع روایات, قاعده اى ساخته اند که با توجّه به آن قاعده, هیچ کس عذرى در ترک نماز ندارد و گفته اند: (الصلاة لا یُترک بحالٍ; نماز در هیچ حالى نباید ترک شود).
در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج کنیم, هیچ کس نباید تحت هیچ شرایطى ارتباط خود را با آن قطع نماید.


البته نماز, حکمى الزامى دارد; امّا در مورد قرآن, الزام و تکلیفى در کار نیست.
اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم, تعارض شدیدى بین آنها وجود خواهد داشت.
براى مثال در تعدادى از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این کار تأکید شده, تا جایى که پیامبر(ص) فرموده است: (اگر کسى قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح کند, فرشته اى مأمور مى شود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد)3

 و یا در دسته اى از روایات, براى شنیدن قرآنْ ثواب قائل شده اند و حتّى شنیدن غیر ارادى آن را هم مستحق پاداش دانسته اند.


در مقابل, روایات فراوانى وجود دارد که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) فرموده اند در قرائت بدون تدبّر و اندیشه, خیرى نیست و یا روایاتى هست که در آنها فقط براى عمل به قرآن, ارزش قائل شده اند.
این تعارضها باید رفع شوند و رفع تعارض به آن است که گفته شود هر دسته از روایات, شامل گروهى از مخاطبان است.


عدّه اى فقط مى توانند قرآن را نگهدارى کنند و حتّى از قرائت آن هم معذورند.
گروهى فقط مى توانند آیات آن را به تماشا نشینند.
گروهى در آن تدبّر مى کنند.
گروهى نیز بدان عمل مى نمایند; و آنکه بتواند همه مراتب را داشته باشد, (طوبى له وحُسْنُ مآب).
این تقسیم بندى, مؤیّد هم دارد.
در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است:
کتاب اللّه على أربعة: العبارة للعوام, الاشارة للخواص, اللطائف للأولیاء, والحقائق للأنبیاء.(4)


نصیب عده اى از قرآن, عبارات و ظاهر آن است و عده اى, ظاهر را اشاره به معناى خاصّى مى دانند.
اولیاى الهى به لطائفى از آیات الهى پى مى برند و انبیا با توجّه به بطون آیات الهی(5)

 و مراتب درک به حقایقى مى رسند که دیگران از رسیدن به آن عاجز هستند.
البته ذکر این نکته ضرورى است که امامان شیعه نیز به حقیقت قرآن پى برده اند و به آنچه از فهم مردمان عادى دور بوده است, آگاه بوده اند.
در این جا به روایات مربوط به بطون قرآن اشاره اى مى کنیم; چون اثبات بطن براى قرآن, در واقع تأکیدى است بر اینکه اولاً فهم همه انسانها از قرآن برابر نیست.
ثانیاً ظاهر و باطن هم امرى نسبى است و آنچه براى شخصى باطن آیه اى محسوب مى شود, براى دیگرى ظاهر است و بالعکس;(6)

 و این بحث مهمى است.
در مورد بطون قرآن, دو سؤال مطرح است: یکى اینکه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینکه تعداد این بطون, چند تاست؟
در پاسخ به سؤال اوّل باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر, باطنى دارد و روایات, این نکته را ثابت مى کند.
امام صادق(ع) فرمود:







 

انّ للقرآن ظهراً و بطناً.(7)

این روایت, علاوه بر (اصول کافى) در (من لایحضره الفقیه), (محاسن) برقى و (تفسیر عیاشى) با سندهاى متفاوت, نقل شده است.
در حدیث دیگرى, جابر نقل مى کند که از امام باقر(ع) از تفسیر آیه اى پرسیدم.
حضرت پاسخ داد.
دوباره پرسیدم.
جواب دیگرى داد.
درباره اختلاف دو جواب سؤال کردم.
حضرت فرمود:

ییا جابر! انّ للقرآن بطناً و للبطن ظهراً.(8)

البته در کتاب (محاسن), این روایت به گونه دیگرى هم آمده و به جاى (للبطن ظهراً), (للبطن بطناً) آمده; ولى این اختلاف, مانعى براى وجود بطن براى قرآن نیست.
امّا درباره سؤال دوم که قرآن چند بطن دارد, مشهور است که تا هفتاد بطن براى قرآن ذکر نموده اند; امّا نه عدد هفت و نه هفتاد, روایت معتبرى ندارند.
اگر هم این اعداد درست باشد, فقط کثرت را اثبات مى کند; چون در عرف ـ و بخصوص در فرهنگ آن زمان ـ از این اعداد براى همین مقصود استفاده مى شده است.
نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبرى مبنى بر وجود داشتن هفتاد بطن براى قرآن نیافته است و ظاهراً این اعداد, تنها شهرت دارند.
البته در مورد هفت بطن هم فقط یک روایت در (عوالى اللئالى) وجود دارد که در آن آمده:

انّ للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن الى سبعة أبطن.(9)

مولانا در (مثنوى) درباره بطون قرآن, تعبیر به جانِ قرآن کرده است:






تو ز قرآن اى پسر ظاهر مبین
دیوْ آدم را نبیند جز که طین

ظاهر قرآن چو شخص آدمى است
که نفوسش ظاهر و جانش خفى است
(10)

و در جاى دیگر, هدایت انسان را در گرو ورود به لایه هاى معانى قرآن مى داند:

که ز قرآن گر نبیند غیر (قال)
این عجب نبود ز اصحاب ضلال

کز شعاع آفتاب پر ز نور
غیر گرمى مى نیابد چشم کور
(11)

به عقیده مولوى باید علاوه بر گرمى خورشید به فوائد دیگر آن نیز پى برد و از آن بهره جست; چرا که در غیر این صورت, انسان به گوهر هدایتْ دست نخواهد یافت.
بعد از این مقدمه به جستجوى دو مطلب در روایات مى پردازیم:

1) تعریف انس با قرآن;
2) شناخت نظامى که در روایات مربوط به انس با قرآن وجود دارد, به طورى که هر کس به فراخور حال خویش مى تواند از این منبع فیض الهى بهره گیرد.
این نظام طولى از نگهدارى قرآن در منزل شروع مى شود و تا بالاترین مرتبه آن, یعنى عمل به قرآن, ادامه مى یابد.
البته در پایان این نوشتار, از یک مرتبه بالاتر ـ که در این تقسیم بندى نمى گنجد ـ سخن خواهیم گفت.
اگر این نظامْ مورد پذیرش قرار گیرد, ثمره مهمّى خواهد داشت و آن, حصول (اخلاقِ تبلیغ) است.


سیره پیامبر(ص) در جذب افراد به اسلام, این گونه بوده که همه را به یک دید, نگاه نمى کرده است و حتّى در صورتى که افراد از نظر پذیرش احکام اسلام, با هم برابر بوده اند, به یکباره آنها را به بالاترین مراتب یک حکم دعوت نمى کرده است و این, رمز موفّقیت ایشان بوده و مى تواند درس بزرگى براى مربّیان جامعه باشد.
ثمره دیگر آن, این است که قرآن از مهجوریت خارج مى شود و هرکس براساس توان خویش از آن, بهره مى گیرد.
یکى ممکن است قرآن را فقط قرائت کند و دیگرى در آن بیندیشد و افرادى هم آن را راهنماى خویش قرار دهند و بدان عمل کنند.







 

1) اُنس با قرآن

(انس) در لغت, معنایى مقابل (وحشت) دارد(12) و انس انسان به چیزى, بدین معناست که از آن, هیچ وحشت و اضطرابى ندارد و همراه با آن به آرامش مى رسد.
انسانِ کمال طلب, فقط به امور مادّى بسنده نمى کند و به سوى هدفهاى والاترى گام بر مى دارد.
لذا وحشت و تنهایى خود را در پناه امور معنوى زائل مى کند.
در روایات, به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده است.
امام على(ع) فرمود: (هر کس با قرآن انس گیرد, از جدایى دوستان, وحشتى نخواهد داشت).(13)

ایشان همچنین در جواب گروهى که هنگام سفر از ایشان توصیه اى خواسته بودند, فرمود: اگر به دنبال مونسى مى گردید, قرآن برایتان کافى است.(14)

آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه مى کند:

اللّهمّ انّک آنسُ الآنسین لأولیائک… إن أوحَشَتْهُمُ الغربة آنسهم ذِکرُک.(15)

پروردگارا! تو براى دوستانت مأنوس ترین مونسهایى و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد, یاد تو مونس تنهایى آنهاست.
امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودى بر روى زمین زنده نماند و من تنها باشم, مادام که قرآن با من است, وحشتى نخواهم داشت.
(16)
تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(ع) فراوان وجود دارد و معمولاً براى تأکید بر موضوعات مهم, این گونه سخن گفته اند; خصوصاً در مورد قرآن که (تبیاناً لکلّ شىء)(17) است.


آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد, در قرآن پیدا مى کند.
حتّى اگر انسان در معرض ترنّم آیات الهى قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوى از آن را نداشته باشد, به ایمانش افزوده مى شود و احساس آرامش مى کند:
انّما المؤمنون اذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً.(18)


آنهایى که در محافل قرآنى حضور داشته اند و تا اندازه اى با معانى آن نیز آشنا بوده اند, با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و مسرور گشته اند و از شنیدن آیات عذاب, حالت حزن به خود گرفته اند و در مجموع, ایمانشان استوارتر گشته است; چرا که قرآن, هم مى تواند موجبات لذّت معنوى را فراهم کند و هم کتاب عمل باشد.
امام صادق(ع) فرمود:
به دنبال مونسى بودم که در پناه آن, آرامش پیدا کنم, آن را در قرائت قرآن یافتم.(19)






 

2) مراتب انس با قرآن

نظام پیشنهادى یى که از مجموع روایات مربوط به قرآن به دست مى آید ـ چنانکه گفتیم ـ از نگهدارى قرآن در خانه آغاز مى شود و با بالاترین درجه, یعنى عمل به قرآن, پایان مى یابد.
مراتب علم به قرآن و بطون آن (که به طور تفصیلى هم به آنها اشاره خواهد شد) عبارت اند از:


الف) نگهدارى قرآن در خانه;
ب) نگاه کردن به آیات قرآن;
ج) گوش فرادادن به تلاوت قرآن;
د) تلاوت قرآن;
هـ) تدبّر و تفکّر در قرآن;
و) عمل به قرآن.


در مورد مراحل فوق, روایات زیادى وجود دارد که براى هر مرتبه, نمونه اى آورده مى شود و سعى خواهد شد تا روایاتى که از سند معتبرترى برخوردار باشند, انتخاب شود.
البته معمولاً در هر مرتبه, تعداد روایات به حدّى است که احتمال صدور آن را تقویت مى کند.


متأسفانه در زمینه سند و راویان روایاتى که منشأ حکم و فتوا نیستند, کار زیادى صورت نگرفته است و چون این روایات در محافل علمى مورد نقد و بررسى واقع نمى شده اند, بسیارى از راویان آنها نیز مورد تحقیق رجالى قرار نگرفته اند و لذا در بعضى کتب رجالى, حکم به مجهول یا مهمل بودن آنها مى شود.
به نظر مى رسد اگر روش خاصّى در مورد این گونه روایات به کار گرفته شود, بسیارى در این روایات و راویان آنها از مهجور بودن خارج خواهند شد.
فعلاً پیشنهاد ما همان استفاضه است (یعنى در هر موضوع, روایات را باید کنار یکدیگر قرار داده, در مورد صدور آنها قضاوت نماییم).







 

الف) نگهدارى قرآن در خانه

از زمانهاى قدیم, تبرّک جستن به اشیاى خاص و نگهدارى آنها در خانه, میان مردم مرسوم بوده است.
توصیه به نگهدارى قرآن در منازل که در روایات ما وجود دارد, شاید یک علّتش این باشد که مردم از آن خرافاتْ دست بردارند و به جاى آنها به کلام الهى تبرّک جویند.
لذا امام صادق(ع) فرمود:
انه لیعجبنى أن یکون فى البیت مصحف یطرّد اللّه عزّوجل به الشیاطین.(20)
در شگفتم از اینکه قرآنى در خانه است و شیاطین به واسطه آن از خانه دفع مى شوند.
پایین ترین مرتبه انس با قرآن نیز ـ چنانکه گفته شد ـ نگهدارى آن در منزل است که اگر کسى قادر نیست که هیچ گونه ارتباطى با قرآن داشته باشد, لااقل آن را در منزل نگهدارى کند.
حتى اگر این معنا هم در نظر مبارک امام نباشد, نگهدارى قرآن در منزل, به مصلحت انسان است که در روایت به آن اشاره شده است.


روایاتى هم داریم که در تعارض با این روایت است و نگهدارى قرآن را بدون نگاه کردن به آن و یا بدون تلاوت آیات آن, مذموم شمرده است; ولى همان طور که گفته شد, حلّ تعارض به سبب اختلاف رتبه افراد است.
معلوم است شخصى که توان نگاه کردن به قرآن و قرائت آن را ندارد, حداقل کارى که مى تواند انجام دهد, این است که قرآن را در منزلْ نگهدارى نماید و این امر, مصادیقى در جامعه دارد; درست مثل نماز خواندن که اگر کسى قادر به خواندن آن نیست, حداقل باید با ایما و اشاره, آن را به جاى آورد.


علاوه بر دو احتمالى که گفته شد, احتمال سومى نیز وجود دارد که توصیه به نگهدارى قرآن در آن زمان,براى حفظ قرآن بوده است تا نسخه هاى قرآن, متعدد باشد و از بین نرود.
لذا امام صادق(ع) براى جلب توجّه, این گونه تعبیر آورده تا مردم تشویق به نگهدارى قرآن شوند; ولى این احتمال, مؤیّدى ندارد.
اگر روایت نبوى بود, شاید این احتمالْ تقویت مى شد.

ب) نگاه کردن به قرآن

در مورد نگاه کردن به قرآن, روایاتى وجود دارد که آن را نوعى عبادت شمرده است.
ابوذر از رسول خدا نقل مى کند که فرمود: (نگاه کردن به قرآن, عبادت است). (21)در روایت دیگرى از پیامبر(ص) آمده است:


(اُعطوا أعینکم حظّها من العبادة), قالوا: (وما حظّها من العباده؟), قال: النظر فى المصحف والتفکّر فیه والاعتبار عند عجائبه.(22)
(چشمانتان, بهره اى از عبادت دارند که باید به آنها ببخشید).
سؤال کردند: (نصیب آنها از عبادت چیست؟).
فرمود: نگاه کردن به قرآن و فکر کردن در آن و پند گرفتن از شگفتى هاى آن.
البته روایت دوم, دلالت بر تدبّر در قرآن نیز دارد که در مراحل بالاتر است; امّا با توجّه به روایت ابوذر, اگر کسى فقط نگاه هم به قرآن بکند, نوعى عبادت است و روایت دوم, در مقامِ قیدِ اطلاق روایت اوّل نیست; چون قرینه خارجى داریم.
وقتى نگهدارى قرآن در منزل سفارش شده است, قطعاً نگریستن به آیات آن, ارزش بیشترى دارد.






 




      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ روزی کـــه تـــو آمــدی بــه دنیـــا عریـــان جمعـــی بـــه تـــو خنــــدان و تـــو بـــودی گریـــــان کــــاری بکــن ای دوستـ کـــه وقتــــ مـــردن جمعــــی بـــه تـــو گریـــان و تـــو باشـــی خنــــدان

+ فلک امروز نسیمی سرد دارد,زمین از غصه رنگ زرد دارد,بیا ای دل بنالیم و بگرییم, هوای کوفه بوی درد دارد,خدایا این جماعت خود پرستند,به روی دین و قرآن دیده بستند,پس از بشکستن پهلوی زهرا,سرمظلوم عالم را شکستند.......,,مولا جان مددی,,التماس دعا

+ عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر نوریعنی خواهر هرچه هستی عشق صبر مهر یانور روزت مبارک

+ گفتم مادر.. گفت جانم… گفتم درد دارم.. گفت دردت به جانم.. گفتم گرسنه ام.. گفت بخور از سهم نانم… گفتم کجا بخوابم؟؟ گفت روی چشمانم… اما یک بار نگفتم من خوبم ، من شادم،، همیشه از درد و رنج گفتم!! به سلامتی مادر،، برای اینکه دیوارش از همه کوتاه تره،، هیچ وقت نگفت من، همیشه گفت بچه هام….. روز مادر ،، این گل زیبای خلقت مبارک….

+ بوسه زد باد بهاری به لب سبزه به ناز گفت در گوش شقایق، گل نسرین صد راز بلبل از شاخه گل داد به عشاق پیام که درآیید به میخانه عشاق نواز

+ بر چهره گل، نسیم نوروز خوش است در صحن چمن، روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست خوش باش و زدی مگو که امروز خوش است

+ تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن چشم گریاندن اسان است اشکی پاک کن

+ به تمام فقر هرگز محبت را گدایی نکن و به تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

+ به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید ، حتی اگر نشنوند . . .

+ از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است هرکجا می روم از قصّه ی عشقی سخن است چاره ای نیست! به رویای تو عادت دارم! این، همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است!