دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیبا
 
جوانه زد درختان
در ده کوچک ما
 
پروانه ‏های رنگی
می‏رقصند روی گل ها
 
در دشت و در بیابان
در باغ های زیبا
 
مادربزرگ خوبم
دوباره سفره چیده
 
هفت سین سفره گوید
که سال نو رسیده

باز گیتی از شکوه و فرّ فروردین جوان شد
با نوروز آمد و عالم بهشت جاودان شد
 
پیر گردد در خزان و تازه گردد در بهاران
کس ندیده غیر گیتی گاه پیر و گه جوان شد
 
هیچ دانی این همه پیرایه در نوروز چیست
وین‏همه خوبی که بینی از چه‏رو این‏سان عیان‏شد
 
هست از یُمن وجود شاه مردان شیر یزدان
ز آنکه نوروز و غدیر آن روز با هم توأمان شد
 
رمزِ " الرحمن علیَ العرشِ استوی " شد آشکارا
چون یدالله روی دست احمد مرسل عیان شد